دل من آیینه تست مصفا دارش از پی عکس رخ خویش مهیّا دارش رخ زیبای ترا آینه میباید از برای زرخ زیبای تو زیبا دارش حیف باشد که بود نقش من و باد روی از پی نقش توئی نقش من و ما دارش خلوت خاص پر از شورش و غوغا خوش نیست خالی از ولوله و شورش و غوغا دارش چو تماشای رخ خویش در او خواهی کرد پاک از بهر نظرگاه و تماشا دارش چونکه چوگان سر زلف ترا گوی بود دایماً گوی صفت بیسر و بی پا دارش گاه مشتاق تر از دیده و امق سازش گاه معشوق تر از چهره عذرا دارش گرچه ساحل بود از موج مدارش خالی ور چو دریاست پر از لولو لالا دارش مغربی مفرد و یکتاست دلارام رام مظهر اوست دلت مفرد و یکتا دارش شمس مغربی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84208