شد فرشتۀ آب و پیش آمد غمین خاک بیزان بر سر افراشته زمین گفت کای نازان بتو جانهای پاک ای تو مقصود از مزاج آب و خاک باد از فیض دمت در اهتزاز آتش از تاب غمت در سوز و ساز ده اجازت تا زخف اینگروه افکنم زلزال در صحرا و کوه یا چو قوم لوط سازم سرنگون نک زمین بر این سیه بختان دون گفت شه آوخ که با خود نیستی باز کن چشم و ببین با کیستی می ندانی که ز امر کاف و نون خاکرا من داده ام طبع سکون شد کلیم از یمن ما صاحب یمین تا فرو بلعید قارونرا زمین ما سرشتیم اینجوم از خاک و آب زان بر آمد نام بایم بوتراب ایفرشته ما یمین داوریم ما کجا محتاج عون و یاوریم من بعمداً خود بر این دریا زدم پای بر دنیا و مافیها زدم رو بهل تا آب او خاکم برد پاک سوی عالم پاکم برد نیر تبریزی : آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) : بخش ۱۷ - آمدن فرشتهٔ زمین بیاری امام مبین علیه السلام گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84318