مگر قدم بره عشق هشتن آسان است سر سران جهان ریگ این بیابان است تمتعی که بود تشنه زار آب فرات مرا ز خنجر قاتل هزار چندان است در بهشت گشودند یا کلاله تو که هر طرف نگری سربسر گلستان است طبیب درد مرا تازه کن ز قوت عشق گرت بضعف دل خسته میل درمانست هزار بار گرم بشکنی قنینه دل من آنکه با تو نخواهم شکست پیمانست صبا بطره جانان ز من نهفته بگو تو جمع باش که احوال دل پریشانست بحسرت تو بپایان رسید عمر دراز هنوز بادیه هجر را نه پایان است حدیث سایه ابر است و خوب روز هجیر تمتعی که مرا از وصال جانان است مرا که دیده بزلف و رخ تو نیست چه سود که کوه و دشت سراسر گلست و ریحانست خیال چشم تو گر مستی آورد چه عجب که هرچه سحر بگویند از او در امکانست نیر تبریزی : غزلیات : شمارهٔ ۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84405