نگار من چو بتاراج عقل و دین خیزد غبار لشگرش از ترک تا بچین خیزد ملفق است بهم نیش و انگبین چه عجب خطی سیه گر از آنسکان انگبین خیزد زهی خلف که دمادم ز آسمان و زمین بمادر و پدر پاکت آفرین خیزد نه چونتو کوکب درخشان ز آسمان تابد نه چونتو سروسهی قامت از زمین خیزد بگلشن تو خزان و بهار یکسانت چو گل بیاد خزان رفت یاسمین خیزد زیکدو جرعه بگلزار چهره ده آبی نظاره کن که چه گلهای آتشین خیزد دو چشم مست دو لب مست و هرچه خواهی مست نعوذ بالله اگر شحنه از کمین خیزد نیر تبریزی : غزلیات : شمارهٔ ۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84445