بپای دار کشد محتسب ز میکده مستم خدا کند که نگردد رهاقرا به زدستم ز چشم سرخوش ساقی رهین عهد الستم که تا بحشر نبینند جز پیاله بدستم برغم زاهد مسجد که زد بسنک سبویم هزار توبه ز می کردم و دوباره شکستم صبا بگو بکماندار من که ساعد سیمین مدار رنجه که من صیدپای رفته بشستم ز پا درازی دل طاقتم سرآمدو آخر کمند طرۀ موئی بپاش بستم و رستم عنان هوش ز دستم ربود چشم تو ساقی مده پیاله بدستم که من ز پای نشستم ز من بدلبر بیمهر زود سیر که گوید که تار رشته سرامد ز بس کسستی و بستم نیر تبریزی : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84483