ز روی لطف بکن بوسه‌ای حوالۀ ما همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما از تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما چو دور جام وصالش به کام ما نبود سزد که پر شود از خون دل پیالۀ ما به خون دیده نوشتیم نامه‌ای بر دوست بود که دل شودش نرم زین رسالۀ ما ز بس که شعلۀ آهم همی رود به فلک ملک به چرخ درآمد ز آه و نالۀ ما ز شاهدی سخن دلپذیر خواهد ماند به یادگار همین بس بود سلالۀ ما ابراهیم شاهدی دده مغلوی : دیوان فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85027