اگر نه زلف تو می برد در پناه مرا فریب چشم تو می کشت بی گناه مرا چه فتنه ها که بر انگیخت خال هندویت برآتش رخ تو سوخت آن سیاه مرا گواه سوز درون اشک و چهره ی زرد است بود به درد تو زین گونه صد گواه مرا بگفتم از ره رندی روم به راه صلاح چه چاره عشوه ساقی برد ز راه مرا دمید سبزه چو بر کرد آفتاب رخت بسوخت بار دگر مهر آن گیاه مرا چه باک شاهدی از نامه سیاه که هست عفاف مرحمت دوست عذر خواه مرا ابراهیم شاهدی دده مغلوی : دیوان فارسی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85029