کردی ز غم آباد چو کاشانۀ ما را بازآ و ببین مونس همخانه ی ما را مگذار که ویرانه شود از غم هجران آباد چو کردی دل ویرانه ما را زلف تو چه حاجت که بیارد همه زنجیر یک سلسله زان بس دل دیوانه ما را پروانۀ دل در طلب شمع رخ تست پروا نکند شمع تو پروانه ی ما را ای دیده چو دریا بشدی در بفشاندی آور به نظر آن در یک دانه ی ما را ای شاهدی ار مرد رهی رو به رهی کن بنگر روش کوشش مردانه ی ما را ابراهیم شاهدی دده مغلوی : دیوان فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85033