کجا شد هودج لیلی که مجنون است از او دلها ز سیل اشک عشاقش پر از خون است منزلها ز عشقت مشکلی گر هست، با پیر مغان می گو که اندر شرح این معنی بود حلال مشکلها بیا گر عاقلی حرص امل را خاک بر سر کن که قارون با همه گنجش فرورفتند در گلها صدف وار ار درر خواهی فرو شو در تگ دریا که جز خاشاک نبود حاصلی در دور ساحلها بیا ای شاهدی و مژده ده پروانه ی دل را که امشب مونس جان است شمع جمله محفلها ابراهیم شاهدی دده مغلوی : دیوان فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85036