ای طاق دو ابروی تو محراب جبینها خاک سر کوی تو به از خلدبرینها گفتی که منم سرور و سرحلقه ی خوبان ای شاه کسی نیست شک و شبهه درینها از شرم لب لعل تو سرچشمه ی حیوان اندر ظلمات است نهان زیر زمین ها با زلف و خط و خال و دو چشم و خم ابرو حسن تو بر انگیخت بسی فتنه بر این ها سرها همه شد خاک و تو آشوب جهانی لطفی کن و بگذر به کرم از سر این ها تا کی بکشم جور و جفاهای رقیبان برکش ز میان تیغ و خلاصم کن از اینها ای شاهدی ار یار ترا عهد و وفا نیست خوش باش که اینها نبود عادت اینها ابراهیم شاهدی دده مغلوی : دیوان فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85038