کدام سینه که مجروح و دل فگار تو نیست کدام دل که به هر گوشه بی قرار تو نیست به یادگار تو در دل خدنگ هاست مرا کشم ز سینه خدنگی که یادگار تو نیست زدیده سیل دمادم به رخ فشانم از آن که شویم آن اثری را که از غبار تو نیست خبر ز جوهر جان کس نمیدهد لیکن بنزد ما بجز آن لعل آبدار تو نیست ز بس که زخم تو خوردیم داغ آن برجاست نماند یک سر مویم که داغ دار تو نیست منال شاهدی از مفلسی که از غم او زبحر دیده چه گوهر که در کنار تو نیست ابراهیم شاهدی دده مغلوی : دیوان فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85044