زلف مشکین را چو خوبان بر رخ زیبا نهند نعل بر آتش ز بهر بردن دلها نهند هر خدنگی کافکنند از تیر مژگان بر جگر مرهمی دیگر ز درد و داغ بر بالا نهند وصف حسن دوست پیش جاهلان کج نظر وسمه ای باشد که بر ابروی نابینا نهند عاشقان را جا نشان یابند از پای سگش بگذرند از عقل و هوش و سر به جای پا نهند گر بچین آرد شمیم چین زلفش را نسیم آهوان چین ز خجلت روی در صحرا نهند شاهدی را خوب رویان میکشند از سوز هجر بعد از آنش منتی هم بر دل شیدا نهند ابراهیم شاهدی دده مغلوی : دیوان فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85101