چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم
نماند صبرم و جان هم ز پی گسل کردم
برای ساختن هانه بهر سکانش
تمام خاک رهش را به آب گل کردم
گسست رشته جانم چو از کشاکش عشق
به عقد زلف تو آن رشته مشتغل کردم
ز سرخ رویی اگر لاله دم زدی در باغ
به خون دیده ز روی تواش خجل کردم
هلاک شاهدی ای جان مکن به تیغ جفا
بکش به خنجر مژگان که من بحل کردم
ابراهیم شاهدی دده مغلوی : دیوان فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۹۵
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/85120