ازین دیار برفتیم و خوش دیاری بود به آب دیده بشستیم اگر غباری بود ز آستان شریفت اگر فتادم دور گمان مبر که درین کارم اختیاری بود دلا به هجر بسوز و بساز با خواری که وصل یار عجب روز و روزگاری بود جلال رفت و ترا بعد ازین شود معلوم که آن شکسته مسکین چگونه یاری بود جلال عضد : دیوان اشعار : غزلیّات : شمارهٔ ۱۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85443