اگرچه روز و شبم با تو در خیال خیال مرا خیال وصالت بِهْ از وصال خیال اگر خیال آن بود که فرق کنند میان موی و میانت، زهی خیال خیال از آن خیال تو مالند چون مرا بر روی که دیده دست بشوید ز روی مال خیال تن ضعیف من از هجر بر نهالی درد کشیده از اثر ضعف چون نهال خیال ز اشک آب گرفته است رودخانه چشم چنان که وهم نیابد درو مجال خیال خیال تو ز خیال جلال بود خیال مبین خیال جلال و مگر جلال خیال مکن حدیث کمال و خیال بازی او ورا خیال کمال و مرا کمال خیال جلال عضد : دیوان اشعار : غزلیّات : شمارهٔ ۱۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85494