ای یار! دوش همدم و یار که بوده ای؟ لبها گزیده شب به کنار که بوده ای؟ آشفته موی زلف به دست که داده ای ؟ سر پُرخمار دفع خمار که بوده ای ؟ با چشم نیم مست کجا مست خفته ای؟ با زلف بی قرار قرار که بوده ای ؟ ما بی تو همنشین غم و یار محنتیم تو همنشین و همدم و یار که بوده ای؟ با رنگ لاله و قدّ شمشاد و بوی گل ای نوبهار حُسن، بهار که بوده ای؟ با ابروی کمان وش و مژگان چون خدنگ ای من شکار تو، تو شکار که بوده ای؟ با دشمنان نشسته علی رغم دوستان بنگر گل که گشته و خار که بوده ای ؟ روزم چو شام تیره گذشت از فراق تو تو روشنایی شب تار که بوده ای ؟ من دل فگار مرهم لعل لب توام تو مرهم درون فگار که بوده ای ؟ بر خود جلال پیرهن از غصّه چاک زد بر رغم او تو وصله کار که بوده ای ؟ جلال عضد : دیوان اشعار : غزلیّات : شمارهٔ ۲۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85578