ای جوادی که به یک بخشش دست زادۀ تست حاصل بحر و دفین خانه کان در گرو است دست تنگی من امروز بدان جای رسید که به یک روزه کفافم دل و جان در گرو است هرچه در خانۀ من بود نهادم به گرو کوزه آب چه باشد که به نان در گرو است به جو و کاه که الب ته از آن نیست گزیر زین و آلت همه با تنگ و عنان در گرو است نوکران را چه توان گفت که چون است احوال همه را ترکش و شمشیر و کمان در گرو است من ز بیم غُرما هیچ نیارم گفتن چون بگویم که به صد جای زبان در گرو است نظم کارم که ازین غصّه خراب است و تباه به کهین فیض از آن کلک و بنان در گرو است جلال عضد : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85615