تشنه گشتم به راه کعبه شبی قحط بود آب و من بترسیدم رهبری را که بود نام عماد از همه رهبرانش بگزیدم پیشش افکندم و من از پی او راست مانند باد پوییدم شب تاریک راهبر گم شد من به تنها بسی بگردیدم ناگهان بر کناره درّه چشمه آب و راهبر دیدم جلال عضد : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85622