نهاده حسن تو بنیاد دلربایی را
گرفته گل ز رخت بوی بیوفایی را
کسی نیافته قدر برهنه پایی را
خراج نیست در این ملک بینوایی را
رسا نمیشود از سعی خامه تقدیر
به قد آن که بریدند نارسایی را
ز خون دل ثمری جلوه ده در این گلزار
چو سرو چند کنی پیشه خودنمایی را
ز زهد خشک به تنگ آمدم شراب کجاست
که تا به آب دهم خرقهٔ ریایی را
رضا به عشرت عالم نمیشود قصاب
کسی که یافت چو من لذت جدایی را
قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/85728