بر مکن پر را و دل بر کن ازو زان که شرط این جهاد آمد عدو چون عدو نبود جهاد آمد محال شهوتت نبود نباشد امتثال صبر نبود چون نباشد میل تو خصم چون نبود چه حاجت حیل تو؟ هین مکن خود را خصی رهبان مشو زان که عفت هست شهوت را گرو بی‌هوا نهی از هوا ممکن نبود غازی‌یی بر مردگان نتوان نمود انفقوا گفته‌ست پس کسبی بکن زان که نبود خرج بی‌دخل کهن گر چه آورد انفقوا را مطلق او تو بخوان که اکسبوا ثم انفقوا هم‌چنان چون شاه فرمود اصبروا رغبتی باید کزآن تابی تو رو پس کلوا از بهر دام شهوت است بعد ازان لاتسرفوا آن عفت است چون که محمول به نبود لدیه نیست ممکن بود محمول علیه چون که رنج صبر نبود مر تورا شرط نبود پس فروناید جزا حبذا آن شرط و شادا آن جزا آن جزای دل‌نواز جان‌فزا مولوی : مثنوی معنوی : دفتر پنجم : بخش ۲۸ - در بیان قول رسول علیه‌السلام لا رهبانیة فی‌الاسلام گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8574