چو عکس خویش نمودار میکند مهتاب
پیاله را گل بیخار میکند مهتاب
به جای بادهٔ گلگون در این بهشت آباد
گلاب در قدح یار میکند مهتاب
ز عکس مهر جمال تو شد دلم روشن
علاج آینهٔ تار میکند مهتاب
بگیر دامن لیلی که صبح روشن شد
به ناقه محمل خود بار میکند مهتاب
گسست چون رگم از ریشه یافتم امشب
به پود و تار کتان کار میکند مهتاب
چنانکه نقره کند صبحدم مس شب را
لباس تار تو زرتار میکند مهتاب
ز فیض تا سحر امشب ز خواب مخمل را
هزار مرتبه بیدار میکند مهتاب
ببار اشک ندامت ز دیدگان قصاب
سرشک را در شهسوار میکند مهتاب
قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/85760