کوکبم شد تار و سالم خشگ و ماهم پاک سوخت آنچه با من بود از بخت سیاهم پاک سوخت دامن افلاک را یکباره کرد آهم خراب منزل آرامم از اشگ نگاهم پاک سوخت در گلستان محبت خورد بر پا تا سرم برق رخساری که این مشت گیاهم پاک سوخت خواستم قصاب شرح دوری روز فراق پیش او گویم زبان عذرخواهم پاک سوخت قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85774