مهر تو به هر سینه عیان است و عیان نیست چون عکس در آیینه نهان است و نهان نیست با خلق جهان چشم سیه‌مست تو گویا است این طرفه که با جمله زبان است و زبان نیست فریاد که سررشته آشوب دو عالم پیوسته در آن موی میان است و میان نیست درد غم عشق تو رسیده است به صد جان این جنس بدین نرخ گران است و گران نیست چون روی تو خورشید مرا در نظر آید حیرت‌زده‌ام زآنکه نه آن است و نه آن نیست ابروش کمان است و کمانش نتوان گفت قربان شوم آن را که کمان است و کمان نیست تا دیده ز دل خون رود و باز پس آید آب سر این چشمه روان است و روان نیست بر هر که زند تیر جفایی به تو بندند قصاب تو را سینه نشان است و نشان نیست قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85776