چون ز گریه فارغ آمد گفت رو که تو رنگ و بوی را هستی گرو آن نمی‌بینی که هر سو صد بلا سوی من آید پی این بال‌ها؟ ای بسا صیاد بی‌رحمت مدام بهر این پرها نهد هر سوم دام چند تیرانداز بهر بال‌ها تیر سوی من کشد اندر هوا؟ چون ندارم زور و ضبط خویشتن زین قضا و زین بلا و زین فتن آن به آید که شوم زشت و کریه تا بوم ایمن درین کهسار و تیه این سلاح عجب من شد ای فتی عجب آرد معجبان را صد بلا مولوی : مثنوی معنوی : دفتر پنجم : بخش ۳۲ - جواب گفتن طاوس آن سایل را گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8578