خوبان چو خنده بر من بی‌تاب کرده‌اند دردم دوا به شربت عنّاب کرده‌اند در زیر ابرویت صف مژگان ز راه کفر برگشته‌اند و روی به محراب کرده‌اند فارغ نشین که آن مژه‌های بهانه‌جو خون خورده‌اند تا دل ما آب کرده‌اند خاکستری که مانده ز پروانه‌های شمع روشن‌دلان بزم تو سیماب کرده‌اند آسودگان سایه شمشیر ناز تو از سر کشیده دست و دمی خواب کرده‌اند گاهی شناوران امید وصال تو بیرون سری ز روزن گرداب کرده‌اند دیوانه‌ها که دل به هوای تو بسته‌اند بنیاد خانه در ره سیلاب کرده‌اند یا رب به داغ و درد جدایی شوند اسیر آنان که منع خاطر قصاب کرده‌اند قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85852