با دل غم‌دیده‌ای صیدافکن عاشق‌نواز می‌کند بسیار خوبی عمر مژگانت دراز نی ز ما دور است جانبازی نه از تو سرکشی می‌برازد هر دو بر ما از تو ناز از ما نیاز خط چو سر برزد ز کید چشم او غافل مباش در کمینگاه است چون صیاد دامی کرده باز دل از آن برگشته مژگان پس گرفتن مشکل است کی توان گنجشگ را بیرون کشید از چنگ باز پر مکن از سوختن منعم که بر بالای شمع روز اول دوخت گردون جامه سوز و گداز پرده عشاق افتاد از نوا بر روی کار عشق آن روزی که قانون محبت کرد ساز تیر قیقاج‌افکنان قصاب مردافکن شوند سخت می‌ترسم ز مژگان‌های چشم ترک‌تاز قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85894