قانع دلا به خشگ و تر روزگار باش آسوده‌خاطر از خطر روزگار باش گر زیرکی قناعت کنج قفس گزین فارغ ز آفت شجر روزگار باش از بوی آشنایی مردم دماغ گیر ایمن همی ز دردسر روزگار باش تو پای از این محل خطر بر کنار کش گو دست غیر در کمر روزگار باش جنسی که باب منزل عیش است بی غمی است فارغ ز قید سیم و زر روزگار باش غافل مشو ز گردش این روز و شب مدام بیدار چشم فتنه‌گر روزگار باش قصاب آه و ناله به جایی نمی‌رسد لال از برای گوش کر روزگار باش قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85905