پس از وفاتم اگر بگذری تو بر سر خاک زنم به‌جیب کفن تا به‌طرف دامن چاک تو دوست باش فدا گردمت اگر نه مرا ز دوست دشمنی اهل روزگار چه باک به تار زلف گلوگیر سرکش تو دلم چو زخم‌خورده شکاری است بسته بر فتراک فرو گذاشت زآه و فغان نخواهم کرد ز ناوکت چو جرس گر شود دلم صد چاک ز نیک و بد نتوانی به خویشتن پرداخت نسازی آینه را تا ز زنگ کلفت پاک یقین شناس که انسان نمود بی‌بود است در آب بنگر و از عکس خویش کن ادراک شدم ز خود به خیالت، به داغ می‌سازم که بی بدل نتوانم بریدن از تریاک نگه به جانب قصاب کن که حافظ گفت اگر تو زهر دهی به که دیگران تریاک قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85943