عالم همه باطل غم عالم همه باطل در جای چنین کوشش آدم همه باطل این دیر همان کهنه بنایی است که در وی شد تاج کی و سلطنت جم همه باطل این عرصه همان دخمه‌زمین است که گرداند دست کی و سرپنجه رستم همه باطل با عیش و الم ساز که خواهد شدن آخر فردا به تو نوروز و محرم همه باطل غمگین مشو از سفره افلاک که کردند بیش است اگر رزق تو گر کم همه باطل قصاب ز دوران مشو آزرده که باشد از آمده و رفته جز این دم همه باطل قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85945