ز حرف مدعی از الفت دلدار می‌ترسم چمن پرورده‌ام از دوری گلزار می‌ترسم ندارم قوّت دیدار ابروی کمانش را ز تیر غمزه آن ترک بی زنهان می‌ترسم میان ما و بلبل در چمن فرقی که هست این است که او از خار و من از آن گل بی‌خار می‌ترسم به من تا گشت ظاهر کز وفا دوراند مهرویان همه از هجر و من از روز وصل یار می‌ترسم همه شب می‌پرم پروانه‌سان بر گرد بالایش ولی از آرزوی حسرت دیدار می‌ترسم نمی‌گیرم ز لعلش بوسه‌ای قصاب تا دانی گیاه خشگم از آن آتش رخسار می‌ترسم قصاب کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/85948