صبا به پیر خرابات از خرابۀ شام ببر ز کودک زار این جگرگداز پیام که ای پدر ز من زار هیچ آگاهی که روز من شب تار است و صبح روشن شام به سرپرستی ما سنگ آید از چپ و راست به دلنوازی ماها ز پیش و پس دشنام نه روز از ستم دشمنان تنی راحت نه شب ز داغ دل‌آرام‌ها دلی آرام به کودکان پدرکشته مادر گیتی همی ز خون جگر می‌دهد شراب و طعام چراغ مجلس ما شمع آه بیوه‌زنان انیس و مونس ما نالۀ دل ایتام فلک خراب شود کاین خرابۀ بی‌سقف چه کرده با تن این کودکان گل‌اندام دریغ و درد کز آغوش ناز افتادم به روی خاک مذلت به زیر بند لئام به پای خار مغیلان به دست بند ستم ز فرق تا قدم از تازیانه نیلی فام بر وی دست تو دستان خوشنوا بودم کنون چه قمری شوریده‌ام میانۀ دام به دامن تو چه طوطی شکرشکن بودم بریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کام مرا که حال ز آغاز کودکی این است خدای داند و بس تا چه باشدم انجام هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود برای غمزدگان صبح عید مردم شام به نالۀ شررانگیز بانوان حجاز به نغمۀ دف و نی شامیان خون‌آشام سر تو بر سر نی شمع و ما چه پروانه به سوز و ساز ز ناسازگاری ایام شدند پردگیان تو شهرۀ هر شهر دریغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام سر برهنه به پا ایستاده سرور دین یزید و تخت زر و سفرۀ قمار و مدام ز گفتگوی لبت بگذرم که جان به لب است که راست تاب شنیدن که را مجال کلام؟ غروی اصفهانی : دیوان کمپانی : مدایح و مراثی : مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام : شمارهٔ ۲۲ - عن لسان رقیه بنت الحسین سلام الله علیها گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86128