بار غم فرود آمد در زمین ماریه باز یا که کاوران حجاز هرچه غصه بود آمد دلخراش و سینه گداز در حریم محرم راز بود شور رستاخیز یا نوای غمزدگان حلقۀ ستم زده گان هر دلی ز غم لبریز داد راز و نیاز با شه غریب نواز نو گلی چه غنچه شکفت نغمه زد چه بلبل زار زار همچو مرغ هزار با پدر بزاری گفت کامده بسوز و گداز پروریدۀ تو بناز خار پای ما بنگر خواری اسیران بین حال دستگیران بین چون کبوتر بی پر غرقه خون ز پنجۀ باز نیمه جان ز رنج دراز بانوان دل بریان در کمند اهل ستم زیر بند اهل ستم روی اشتر عریان نه عماری و نه جهاز صبح و شام در تک و تاز کودکان خونین دل همچو گوی سر گشته یا چه بخت برگشته دشمنان سنگین دل هر یک از نشیب و فراز همچو تیر خورده گراز شام ماتم ما بود صبح عید مردم شام آه از آن گروه لئام مرکز تماشا بود بانوان میر حجاز با نقاره و دف و ساز از یزید و آن محفل دل لبالب خون است دیده رود جیحون است ما غمین و او خوشدل، او بتخت زر بفراز ما چه سیم در دم گاز کعبه را شکست افتاد زانچه رفت بر سر تو زانچه دید گوهر تو دست بت پرست افتاد قبلۀ دعا و نماز مفتقر بسوز و ساز غروی اصفهانی : دیوان کمپانی : مدایح و مراثی : مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام : شمارهٔ ۲۳ - فی الاربعین گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86129