ای بستۀ بند هوی و هوس جهدی تا هست این نیم نفس ای طوطی شکرخا تا کی با زاغ و زغن باشی بقفس از شاخۀ گل پوشیده نظر سودا زدۀ هر خاری و خس هر لاشه نباشد طعمۀ شیر عنقا نرود بشکار مگس دولت در سایۀ شاهین نیست سلطان هما را زیبد و بس کاری ز تو هیچ نرفت از پیش رحمی بر خویش بکن زین پس گر خود نکنی بر خود رحمی امید مدار ز دیگر کس ای دوست ندارد مفتقرت فریاد رسی تو بدادش رس غروی اصفهانی : دیوان کمپانی : غزلیات : شمارهٔ ۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86206