خسته ای را که دگر طاقت و قوت نبود گر تفقد نکنی شرط مروت نبود پدر پیر فلک را نبود مهر و وفا شفقت نیز مگر رسم ابوت نبود با فراق تو قرینم ز چه اندر همه عمر گر مرا با غم عشق تو اخوت نبود دلبرا هر که در این در به غلامی شده پیر گر شود رانده از این در ز فتوت نبود کس به مقصد نرسد گر نکنی همراهی قطع این مرحله با قدرت و قوت نبود مفتقر در همۀ کون و مکان کوی امید جز در صاحب دیوان نبوت نبود غروی اصفهانی : دیوان کمپانی : غزلیات : شمارهٔ ۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86269