تا بکی ای نوش جان می زنیم نیشتر زخم از این بیشتر یا دل از این ریشتر ز آه من اندیشه کن بیخ جفا تیشه کن مهر و وفا پیشه کن بیشتر از پیشتر در نظر اهل دل سادگی آزادگی است جز متصنع مدان از همه بد کیش تر عاقبت اندیشی از عاشق صادق مجوی نیست کس از خودپرست عاقبت اندیش تر دشمن جان شد مرا مدعی دوستی وز همه بیگانه تر هر که بدی خویش تر ای بنصاب جمال یافته حدّ کمال نیست مرا آرزو جز نظری بیشتر خرمن حسن ترا موقع احسان بود مفلسم و مفتقر از همه درویش تر غروی اصفهانی : دیوان کمپانی : غزلیات : شمارهٔ ۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86282