ای از خط تو سبز لب جویبار عمر وز غنچۀ تو خرم و خندان بهار عمر ای در محیط کون و مکان نقطۀ بسیط رحمی که شد ز دائره بیرون مدار عمر داغم من از فراغ تو از فرق تا قدم ای جلوۀ تو شمع دل لاله زار عمر در چین طرۀ تو چه آهو دلم فتاد بی خود نگشته تیره چنین روزگار عمر دیدم بسی جفا پس از اندیشۀ وفا با سست عهدی تو چه سخت است کار عمر عمری که بی تو در گذرد سودمند نیست بی خدمت تو بار گرانی است بار عمر از حد گذشت شوق دل بی قرار من دارم دگر چگونه امید قرار عمر عمری گذشت دیده به راه تو دوختیم کامی نیافتیم در این رهگذار عمر ای خضر جان مفتقر تشنه کام سوخت ارزانی تو جام می خوشگوار عمر غروی اصفهانی : دیوان کمپانی : غزلیات : شمارهٔ ۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86284