عجب که درد مرا هیچ کس دوا سازد مگر که چاره ی بیچارگان خدا سازد دلم به درد و بلا انس کرده است چنانک ز عافیت بگریزد به ابتلا سازد به کیش عشق دلش زنده ی ابد باشد که جان خود هدف ناوک بلا سازد نظر به شاهی هر دو جهان نیندازد کسی که بر در او خویشتن گدا سازد دلی که یافت خلاصی ز قید کبر و ریا وطن بساخت اقلیم کبریا سازد به حق سپار دل آهنین خود کانرا به صیقل کرم آیینه ی بقا سازد مراد خویش ز جانان کسی تواند یافت که در طریق وفا جان خود فدا سازد حسین را طرب و ساز و عیش در پیش است نگار من چو به عشاق بینوا سازد حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86686