کسی که شیفته ی روی آن صنم باشد ز طعن و سرزنش دشمنش چه غم باشد برای دیدن دیدار دوست از دشمن توان کشیدن اگر صد هزار الم باشد به هیچ رو ز در او نمی روم باری گدا ملازم درگاه محتشم باشد رقیبم از سر کویش به جور می راند گدای شهر مبادا که محترم باشد کسی که قدر شب وصل دوست نشناسد اگر ز هجر بمیرد هنوز کم باشد هر آنکه سر غم عشق بر زبان راند زبان بریده سیه روی چون قلم باشد بگفت با تو دمی هم نفس شوم روزی ندانم آن دم خرم کدام دم باشد اگر به حال من خسته دل کند نظری ز عین مردمی و غایت کرم باشد حسین خسته جگر را سزد که بنوازد به گوشه ی نظری گر چه صبحدم باشد حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86690