بر آستان خرابات عشق مستانند که نقد هر دو جهان را به هیچ نستانند براق همت عالی به تازیانه ی شوق در آن فضا که به جز دوست نیست می رانند ز هر چه هست به کلی دو دیده بردوزند ولی ز روی دلارام خویش نتوانند نظر حرام شناسند جز به روی حبیب به غیر دوست خود اندر جهان نمی دانند گدای کوی نیازند و خاک راه ولیک فراز مسند اقلیم عشق سلطانند شهان بی حشم و مفلسان محتشمند از این طوایف رسمی به کس نمی مانند فتاده بی سر و پایند بر در دلدار ولی به گاه روش سروران می دانند چو لاله گرچه بسی داغ بر جگر دارند ز شوق چون گل سوری همیشه خندانند برای آنکه ز غیرت به غیر دل ندهند بر آستانه ی دل چون حسین دربانند حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86707