صباح عید ز بهر صبوح برخیزند بر آتش دل ما آب زندگی ریزند به حال گوشه نشینان به غمزه پردازند هزار فتنه به هر گوشه ای برانگیزند نفس نفس چو مسیحا ز لب شفا بخشند زمان زمان به جفا چون زمانه بستیزند چو عشق کشته ی خود را حساب تازه دهد ز کشته گشتن خود عاشقان نپرهیزند کسی ز خویش چو ره در حریم یار نبرد ز باده مست شوند و ز خویش بگریزند چو لوح عالم علوی قرارگاه شماست در این رصدگه خاکی چو می برانگیزند حسین چون ز هوای حبیب خاک شود عبیر و عطر بهشتی ز خاکش آمیزند حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86708