اگر طریقه آن دلرباست عشوه و ناز وظیفه من آشفته نیست غیر نیاز منم چو شمع و غم عشق دوست چون آتش مرا نصیبه از آن آتش است سوز و گداز گهی ز فکر دهانش مراست عیشی تنگ گه از هوای قد او مراست عمر دراز دلا چو دیده بدوزی ز دید هر دو جهان چو شاهباز کنی دیده بر رخ شه باز کسی که سر حقیقت شناخت میداند که در طریقت عشاق عشق نیست مجاز نیاز و درد بود زخت عاشق صادق نمیخرند ببازار عشق زهد و نماز قمارخانه رندان پاکباز اینجاست بیا و نقد دو عالم بضربه ای در باز حجاب خویش توئی چون بترک خود پوئی درون خلوت خاصت کنند محرم راز حسین بندگی دوست کار عشاق است ز بندگیست که عاشق کشد ز دلبر ناز حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86718