اگر تو محرم عشقی مگوی اسرارش چو جان خویش ز خلق جهان نگهدارش ز سر عشق خبر دار نیست هر عاشق حدیث عشق ز منصور پرس و از دارش چو لاله تا ز غمش داغ بر جگر دارم فراغتی ست مرا از بهشت و گلزارش که جستجوی نمود و به کام دل نرسید بجو سعادت آن تا شوی طلبکارش تو پر و بال چو پروانه پیش شمع بسوز که شد پدید جهان از فروغ انوارش ز وصل یار گرامی اثر نمی یابد دلی که آتش سودا نسوخت آثارش ز من برید دل خسته و به عشق آویخت ز دست عشق ندانم که چون شود کارش حسین میل نکردی به روضه ی رضوان اگر به روضه نبودی امید دلدارش حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86724