ای ستمگر که نداری خبر از بیدل خویش ز آتش هجر مسوزان دل ریشم زین بیش از هلاک چو منی کی بود اندیشه تو را پادشا را چه تفاوت ز هلاک درویش من نگویم که دوای دل ریشم فرمای راضیم گر بزنی زخم دگر بر دل ریش نیست در وصل تو ما را هوس روضه و حور نیست در عشق تو ما را سر بیگانه و خویش دیگران را اگر از تیر بلا بیمی هست هست در کوی تو قربان شدنم مذهب و کیش ناوک غمزه ی تو آنچه کند بر دل من تیغ قصاب ستمگر نکند بر تن میش آنکه از طره ی مشکین تو بوئی برده ست عنبر و غالیه بویا عرق گل اندیش همچو مورم کمر بندگیت بسته هنوز گرچه صدبار مگس وار براندیم از پیش گشت چون خانه ی زنبور دل ریش حسین غمزه ی شهد لبی بس که بر او زد سر نیش حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86727