منم که با تو زمانی وصال می بینم به جای وصل همانا خیال می بینم به راستان که بهشتم بهشت را تا من بر آستان تو خود را مجال می بینم توئی به لطف درآمیخته به من یا من میان جان و بدن اتصال می بینم تو هر جفا که کنی در وصال خورسندم که در فراق صبوری محال می بینم سزای افسر شاهی دنیی و عقبی ست سری که در قدمت پایمال می بینم مگر به شان تو نازل شده ست آیت حسن که در تو غایت حسن و جمال می بینم اگر چه بلبل باغ معانیم خود را به وصف لاله روی تو لال می بینم به بحر عشق فرو رو حسین و حال طلب که غیر عشق همه قیل و قال می بینم حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۴۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86746