من آشفته و شیدا چو تمنای تو دارم از سر خویش گذشتم سر سودای تو دارم گل صد برگ نبویم سمن و لاله نجویم که در این باغ هوای گل رعنای تو دارم به جهان شورش و غوغا چه عجب از من شیدا که به هنگام قیامت سر غوغای تو دارم دلم از ملک دو عالم نشود فرخ و خرم ز غم عشق جگر سوز دلارای تو دارم به تماشاگه جنت چو روم دیده به بندم من دل خسته به پنهان چو تماشای تو دارم چو مرا هست تمنا که شکاری تو باشم همه روی دل از آن روز به صحرای تو دارم چو حسین از سر دانش ز تو چون شکر نگویم که بسی بخت و سعادت ز عطاهای تو دارم حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86752