سرگشته در این بادیه تا چند بپوئیم ای کعبه مقصود ترا از که بجوئیم ما شیفته باد صبائیم شب و روز باشد که نسیمی ز ریاض تو ببوئیم گر در حرمت محرم اسرار نباشیم باری نه بس است این که گدای سر کوئیم در دین وفا سجده ما نیست نمازی تا چهره بخون دل آشفته نشوئیم بر هستی ما سنگ فنائی بزن ای عشق چون غرقه بحریم چه محتاج سبوئیم رقص و طرب ما همه از زخم تو باشد کاندر خم چوگان رضای تو چو گوئیم ما همچو حسین از غمت آشفته سرشتیم معذور همی دار گر آشفته بگوئیم حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86778