باز این چه فتنه است که آغاز کرده ای با عاشقان خویش مگر راز کرده ای با جغد و با عقاب چرا همنفس شدی از آشیان قدس چو پرواز کرده ای مرغ دلم ز قید هوا رسته بود لیک صیدش تو شاهباز چو شهباز کرده ای چشم کسی ندید چنین فتنه ها که تو با چشم شوخ و غمزه غماز کرده ای بر رخ کشیده پرده مه و مهر از حیا هر دم که پرده از رخ خود باز کرده ای آوازه جمال تو بگرفت شرق و غرب وانگاه صید خلق بآواز کرده ای جان حسینی و دل عشاق برده ای تا در حصار نغمه شهناز کرده ای حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۲۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86824