ایکه در اقلیم دلها حاکم و سلطان توئی جمله عالم یک تن تنها و در وی جان توئی از که جویم انس دل چون مونس جان یاد تست با که گویم درد خود هم غایت درمان توئی گر لب از گفتار بندم هم توئی اندیشه ام ور بنالم از فراقت همدم افغان توئی پرده ها انگیختی بر خلق بهر احتجاب در پس هر پرده دیدم شاهد پنهان توئی قدرتت چوگان و عالم گوی و میدان لامکان فارس چابک سوار شاهد میدان توئی آن و این گفتن مرا عمری حجاب راه بود چون گشادی چشم من دیدم که این و آن توئی گر چه ویران شد دل عاشق ز دردت باک نیست گنج پنهان چون در آن کنج دل پنهان توئی عاشق و معشوق را ای عشق با تو کار نیست ناله یعقوب و حسن یوسف کنعان توئی جان رنجور حسین از تو شفا دارد امید ای خدائی که مفرح بخش رنجوران توئی حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۲۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86833