گفتم دلا ببین که جفای که میکشی وین درد دل ز بهر رضای که میکشی از دشمنان کشند جفا بهر دوستان چون دوست دشمن است برای که میکشی هر کس که بر وفای حبیبی جفا کشد باری تو بر امید وفای که میکشی چون عیسی شکسته دلان از تو فارغ است این درد دل ز بهر دوای که میکشی او را سر هوای تو چون نیست بیش از این بیهوده درد سر بهوای که میکشی گیرم که از بلای بتانت گزیر نیست باری نگر که بار بلای که میکشی دل گفت شرم دار از این گفتگو حسین بگشای چشم و بین که جفای که میکشی حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۲۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86859