هر دم ز پس پرده دل و دین بربائی ای وای گر از پرده تجلی بنمائی تا هیچکسی از تو خبردار نگردد هر دم به لباس دگر ای دوست برآیی گفتی چو نقابی بگشائی همه سوزند من سوخته ی آنکه نقابی نگشائی چون لاله جگر سوخته از داغ فراقم ای گل که از این غنچه ی صدتو به درآیی تو شاه جهانی و جهانی بتو محتاج بر درگه تو پیشه من، هست گدائی نشگفت گرت میل جدائی بود از من جان را بود آری ز بدن رسم جدائی پارینه حسین از قدمت داشت صفائی ای یار وفا پیشه ام امسال کجائی حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۲۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86872